ب
ودن بیش از مرگ هراسناک است. کاش نمی بودم یا وجودم در چهار دیواری سیمانی محبوس می شد تا خیالم این گونه با وجودم بازی نتواند کند. چهار دیوار سیمانی آن قدر عینی که خیالم را محبوس کند به نه فراتر از آن چهار دیواری. از اراده ی خودم می ترسم مردوک، نه که می ترسم... "امکان" بیچاره ام می کند و واقعیت ولنگار است. 






Get to know yourself

روزی سه بار توی آینه نگاه کن و با صدای بلند بگو "تو هیچ خری نیستی!"





تکه ای از یک نامه ی گم شده


خیالی نیست ملوین... اینجا هیچ کس حال نداره کاری به کار کسی داشته باشه... تو هم که من رو می شناسی از اون آدم هایی نیستم که بخواهم الکی کسی رو قانع بکنم... پس هر وقت خواستی وسایلت رو جمع کن و بیا اینجا... می دونی که ما هم مثل خودت، همه لب و لوچه مون آویزونه... ببخشید اگر سه نقطه ها کلافه ات می کنه... دست خودم نیست اصلا... نمی گم دلم برات تنگ شده، بیا زودتر... نمی گم منتظریم... جمع کن بیا لعنتی!