این آسمان غم زده غرق ستاره هاست*





می گویم، چه شد رفتی؟ پی ساختمان می گشت هنوز. یک ساعت بعد پیغام می دهد برای پول نبود. لبخند. مبهوت ام. می خواهم تمام شهر را بالا بیاورم. می خواهم تمام پنج سال دانشگاه و دو سال آینده و یک ترم سین را یک جا بالا بیاورم. می خواهم تمام گذشته و آینده، بیست و سه سال و سی سال و پنجاه سال و یک قرن را بالا بیاورم. سیاه است آسمان. سوی ستاره ها را می بلعد انگار این سیاهی اش. 







* اینجا