Tabla rosa





خیابان های رخوتناک زیر نور زرد چراغ های نیمه شب. مگر افتادن برگی، صدای جاروی رفتگران خیابانگرد یا ناله های شهوتناک گربه ای بر می آشفت خیالش را. راه می رفتند. سر فرو افتاده و دست در جیب و خموده. سینه یکی خس خس می کرد. دیگری هق هق فروخفته ای در گلو امانش را می برید. از گوشه خیابان در امتداد شمشادها ترس خورده قدم برمی داشتند. جلوتر زیر نور چراغ ماشین سفیدی ایستاده بود. درش باز بود و یک نفر کنار در روی زمین زانو زده بود. سرش پیدا نبود. تقلا می کرد. سایه سیاه دیگری داخل ماشین بالا و پایین می شد. قدم هایشان فرو مرد. آرام طول خیابان را بازگشتند. پیچیدند در کوچه ای تاریک. سیاهی، غلیظ و قیرگونه سایه هاشان را در خود بلعید. صدای آواز دور شبگردی مست در کوچه می پیچید. 

    









نظرات 3 + ارسال نظر
یوتو جمعه 26 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ

اوف
خوب بود

علی چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:43 ق.ظ

کیدو جان جان

شان چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:14 ق.ظ http://www.dm-od.blogsky.com

تخیل خوبی داری. یا اگه واقعیت بود حافظه تصویری خوبی داری.
ولی کلماتت نا منظمن.
من کسی نیستم تو نویسندگی. فقط به خاطر خودت گفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد