نیمه شب است حالا. بخشی از کارم را امشب تمام کردم. یک چهارمش را. آن داستان کافکا را هم که نصفه خوانده بودم حالا کامل می دانم؛ در حالی که هنرمند گرسنگی غذایی پیدا نمی کرد باب میلش، ببر حتی آزادی را هم در بن دندان خود نهفته بود. همه ی زندگی مان در تنگاتنگ این شمارش معکوس می گذرد. ما مذبوحانه چنگ می زنیم به هر آن چه که نگاهمان دارد. که نیست که نگاهمان دارد.  









نظرات 3 + ارسال نظر
painkiller شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ب.ظ

آخر، غریق به کاهی هم چنگ می‌زند!
:راوی
_______________________________________________
این هم ازون نقل‌قول‌ها که کمرت بشکنه. از "جنایت و مکافات"
D:

painkiller یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ب.ظ

باید با کش خودمون رو ببندیم به چیزایی که دوست داریم یا چیزایی که دوست داریم رو با کش ببندیم به خودمون؟

Sara پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ

e
man ye bar umadam zogh konam ye chizio zoodtar az to khabar dar shodama.
chchsh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد