احتیاج به فاصله دارم... از خودم و این فضایی که در آن به دام افتاده ام. کلمات را پیدا نمی کنم... پر از خشم ام ... از این خشم در خشم ام... می خواهم سوژه ای باشم به استحکام یک بارو، دریغ از این که نمی توان سوژه شد، انسان سوژه هست و چه به بدبخت هم... از تسکین بیزارم، از فرار... و هیچ راهی هم نیست جز زیستن لحظه ی نکبت بار و آنجا بودن و بازهم نکبت...