به این خودشناسی رسیده ام که بیمارم و این بیماری خودم را ناشی از تضاد که نه شاید تناقض میان خود اندیشنده و خود فاعلم میدانم. حال این خود فاعل میتواند بالقوه باشد (که میل است) یا بالفعل (که خوب همان عمل است) و نیز می دانم چیزی که این چرخه را به حرکت درمی آورد سرکوب است از هر نوع آن. تا بوده فلاسفه درگیر پیوند جسم و ذهن یا نفس یا چیزی از این دست بوده اند حالا منِ بیمار روانی میخواهم تکلیف را یک سره کنم و پیداست که نمیشود. آیا اراده است آن میانجی میان ذهن و جسم؟ این اراده ملعون...