یبوست























همیشه اینطور شروع می کنم که امروز فلان روز است و فلان شد یا نشد یا از خیر فلان کار گذشتم یا نتوانستم دیگر جلوی خودم را بگیرم شد آن چه نباید می شد و قص علی هذا. از قضا امروز سیزدهم است. کانون خانواده حرارتش روز افزون است و من به قول سین از پوچی در حال زوالم. بله خوانندگان ناموجودم امروز سیزدهم است و من سیزده روز است مثل کیسه ای شن افتاده ام یک جا و می دانم اگر این وضعیت چند ساعت دیگر ادامه پیدا کند، قطعا بدنم شروع به تجزیه خواهد کرد و بوی تعفن همه ی خانه را خواهد برداشت.