صدایی به من می گوید بگذر، بگذر، بگذر
می خواهم وقتی مردم بر گورم بنویسند:
اینجا
م.ز.
خفته است
راوی ...
[هنوز نمی دانم]
من هنوز هم می خواهم دنیا را فتح کنم.
صدایی به من می گوید بگذر، بگذر، بگذر...
پس نگذر، نگذر، نگذر...
پس نگذر، نگذر، نگذر...