خواب

خوابی که دیدم دیشب چیزی بود شاید به نحسی همه خواب هایی که تازگی می بینم. خواب دیشب آمیزه ای بود از میل٬ فالوس٬ قتل آدمی که معلوم نبود کیست و من حتی جسدش را ندیدم درحالی که یا خودم یا ش. او را کشته بودیم و فقط خون او مانده بود کف حمام و روی لباس زیرهای سفیدی که هر چه می شستیم پاک نمی شد قرمزی شان و خانه ای که معلوم نبود مال کیست و چیست. خواب دیشب ملغمه ای بود از آدم ها و مکان هایی که هر لحظه در حال دگرگونی بودند و تبدیل به آدم ها یا جاهای دیگری می شدند. آن فالوس بزرگ و مریض٬ آن میل مریض و کسل کننده ی من به درهم آمیزی٬ خانه ی خالی و پر از راهروهای به درد نخور و کاشی های تیره ی حمام که خون در آن ها راه گرفته بود... و بعد تلاش من برای سوا کردن لباس زیرهای خونی و سوزاندن آن ها. زیاده عرضی نیست دیگر.

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://www.zombie.blogsky.com

در اتاقو بعدش ببند،
همه چی داره میسوزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد